نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





نه از جاده می آیی، نه از قلب من می روی .

 صندلی در جاده منتظر است؛ 


آفتاب می آید و می رود، 

باران می آید و می رود، 

برف می آید و می رود، 

اما تو، ... 

نه از جاده می آیی، نه از قلب من می روی . 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 17:45 | |







عشق داستان غم انگيزي است

عشق داستان غم انگيزي است كه با بيان ان چشم ها از اشك دريا مي شود. 
دل ها از درد شكسته مي شود و چهره ها از غم چروكيده.......... 

روزهاي روشن و غروب هاي دلتنگ من مي انجامد و عاشقان بي گناه در پنجره ی اه عشق چه اسان جان می سپارند  

 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 17:41 | |







سرسره ها

درد یکــــــــــــ پنجــــــــــره را پنــــــجره هـــــــــــا مــــــی فهمـــــــند 

معـــــــــــــنیِ کـــــــــــــــور شــــــدن را گــــــره هـــــــا مــــــــی فهمــــــند 

ســـختـــــــــ بــــــالا بـــــــــروی ســــــــــــاده بـــــــــیایــــی پـــــائیــــــن 

قصـــــــــۀ تلــــــخ مــــــــــــــرا ســـــــرســـــره هـــــــــــا مـــــــــی فهمـــــــند ....  


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 17:35 | |







گرگها

 بعضی " گرگها " به این زیبایی هستند .. 


باور کنید .. 

امــــا گرگ هستند ...!!!! 

 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 17:32 | |







خط بر دیوار

هر روز نبودنت را..بر ديوار خط کشيدم 

ببين اين ديوار لا مروت ديگر جايي براي 

خط زدن ندارد.... 


خوش به حال تو 


که خودت را راحت کردي 


يک خط کشيدي تنها 

آنهم روي من............

 

  


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 17:28 | |







مرده ها درد نـــــــــــــــمی کشند !

به زخمهایم می نگری ؟! 

درد ندارند دیـــــــــــــــگر 

روزی که رفتـــــــــــــــی ، 

مرگ تمام درد هایم را با خودش بـــــــــــــــرد ! 

مرده ها درد نـــــــــــــــمی کشند ! 

حرف آخرم این اســـــــــــــــت 

برنگرد دیـــــــــــــــگر ! 

زنده ام نـــــــــــکن !  


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 17:20 | |







تنهایی من

 تنهايي من پاکترين و باوفاترين ياري است که در تمام زندگي پيدا کرده ام. 
تنهايي من با شادي هاي من شاد مي شود و با غم هاي من غمگين. 
تنهايي من هيچ وقت مرا تنها نگذاشته است. 
من هرگز تنها نبوده ام چون هميشه تنهايي من در کنار من بوده است. 
در فرهنگ تنهايي من خيانت جايي ندارد. 
تنهايي من به آساني به دست نيامده است. 
تنهايي من از انتهاي يک کوچه مه گرفته و غمگين با ناز و کرشمه به سمت من تنها آمده است. 
تنهايي من با تمام چيزهايي که در خود دارد مرا تنها نمي گذارد. 
در تنهايي من، غم ، اندوه، عشق،شادي،خاطرات و من جاي گرفته است. 
در تنهايي من هميشه مي توان صداي موسيقي را شنيد. 
در تنهايي من هميشه فيلمي براي ديدن وجود دارد. 
در تنهايي من هميشه کتابي براي خواندن هست. 
در تنهايي من اشک همچون مرواريدي مي درخشد. 
من تنهايي خود را دوست دارم. 
چون با وفاترين ياري است که در تمام زندگي پيدا کرده ام........... 

 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 17:12 | |







نشانی

 من نشاني از تو ندارم.. 

اما نشانيم را براي تو مينويسم.. 

در عصر هاي انتظار به حوالي بي کسي ام قدم بگذار 

خيابان غربت را پيدا کن 

و وارد کوچه هاي تنهايي شو .. 

سپس در کلبه را باز کن .. 

مرا خواهي ديد 

با بغضي کويري 

که غرق اشک 

پشت ديوار ها نشسته ام..............
 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 16:56 | |







دلتنگی

دلتنگـی، پیچیــده نیســت. 
یک دل.. 
یک آسمان.. 
یــک بغــض .. 
و آرزوهــای تـَـرک خـورده ! 

به همین ســادگـی ...  


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 16:52 | |







دِل كـَندن

دِل كـَندن از تـو باهـَمه عـِشقی كـه

 داشـتَم بــِهتـ مـَنُو به یه جایی رِسونـد

 كـِه حالا تـو چشـماے یـكی زُل بــِزَنُمُو بــِگَم : عاشـقَمـے ؟ خـُب بـه درك.... 

 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 15:9 | |