نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





نمیدانم

چندان هم دور نیستی ؛ فقط به اندازه ی یک نمیدانم از من فاصله گرفته ای !
آری ، “نمیدانم” کجایی ؟‬

 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 22:52 | |







غیر منتظره

خيلي غيرِ منتظره آمدي،

و بدون اينكه از پيش تعيين شده باشد رفتي!!

تـو حادثه اي بودي كه هيچ گاه خبرم نكردي.

 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 22:42 | |







بنگاه همسر یابی

مردی قصد ازدواج داشت. پس به یک بنگاهی مراجعه کرد که روی آن نوشته بود «بنگاه همسریابی».
مرد در را باز کرد و وارد اتاقی شد که دو در داشت.
روی یکی نوشته شده بود«زیبا» و روی دیگری «زشت».
در زیبا را فشار داد و وارد اتاق شد. دو در دیگر دید، روی یکی نوشته شده بود «کدبانو» و روی دیگری «شلخته».
او از در کدبانوی خوب وارد شد. در آن جا دو در دیگر بود که روی یکی «جوان» و روی دیگری «پا به سن گذاشته» نوشته شده بود.
از در جوان وارد شد. ته اتاق آینه ی دیواری بزرگی دیده می شد که روی آن این جمله نوشته شده بود:
«با چنین ادعا و توقعاتی، بهتر است اول خودتان را در این آینه نگاه کنید!!» 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 22:40 | |







انقضای خنده

تاریخ انقضای خنده روی صورت هیچکس حک نمی شود ... 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 22:38 | |







گــــفته باشــــم !.!.!
مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛
تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !

 

 


[+] نوشته شده توسط آتنا اكبريها در 22:32 | |



صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 26 صفحه بعد