من نشاني از تو ندارم..
اما نشانيم را براي تو مينويسم..
در عصر هاي انتظار به حوالي بي کسي ام قدم بگذار
خيابان غربت را پيدا کن
و وارد کوچه هاي تنهايي شو ..
سپس در کلبه را باز کن ..
مرا خواهي ديد
با بغضي کويري
که غرق اشک
پشت ديوار ها نشسته ام..............
می دونی دلتنگی یعنی چی؟
دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت باهاش فک کنی ...
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد شوری اشکهای لعنتی ، شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند ...